ایجادپذیرش یادریافت مجموعه پاسخ های مثبت
سال های متمادی كارشناسان روابط انساني و فروشندگان به اهميت دريافت اولين "پاسخ مثبت" از كسي كه به نوعي مي خواستند او را تحت تأثير خود قرار دهيد آگاهند.
يك خطيب توانا به دنبال دريافت پاسخ مثبت از جانب مخاطبان خود است تا از نظر ذهني حالت پذيرش در آنها ايجاد ميكند. در اوايل سال 1936, دال كارنگي , با اشاره بهاين اصل به عنوان "راز سقراط" بدان تأكيد كرد. "روش او؟ آيا او به ديگران گفت كه اشتباه ميكنند؟ نه, نه, سقراط چنين حرفي نمي زند. او زيركتر از آن بود كهاين حرف را بزند. تمام تكنيك وي كه اكنون "روش سقراطي" گفته ميشود , بر اساس گرفتن پاسخ "بله, بله" بود. او سوالاتي مي پرسيد كه طرف مقابلش مجبور بود با آنها موافقت كند. او مرتب پاسخ هاي فرد (طرف مقابل) را ميپذيرفت تا وقتي كه به انبوه جواب مثبت دست مييافت. بعد همچنان به سوال كردن ادامه ميداد تا در نهايت, طرف مقابلش بهاين نتيجه ميرسيد كه از نظريهاي حمايت ميكند كه چند دقيقه قبل به شدت سقراط آن را رد كرده بود.
نوع خاصي از تلقين هيپنوتيزمي كه اثر بخصوص روي بيرون كشيدن "پاسخ هاي بله" (yes-set) دارد؛حقايق بديهي, كه دربارة آن بعداً بهطور كامل بحث خواهيم كرد, بيان غيرقابل انكاري است. براي نمونه, "همه ما تجربه قدم زدن در يك روز سرد زمستاني و احساس سرما در بدنمان را داريم." استفاده از تلقينات به شكل حقيقت بديهي حالت پذيرش ايجاد ميكند. اين عمل ممكن است حتي با تعامل روي بيمار هيپنوتيزم شده بيشتر تقويت شود. براي مثال, در ادامه تلقين قبلي؛ "و مطمئنم تو احساس كردهاي كهاين باد زمستاني چقدر براي پوستت ضرر دارد, اينطور نيست؟" بيشتر بيماران با سر جواب "مثبت" ميدهند. اگر پاسخ روشن به سرعت داده نشد, ميتوانيد به سادگي اين جمله را اضافه كنيد كه, "شما ميتوانيد با تكان دادن سرتان به سمت بالا و پايين پاسخ بله و با حركت سرتان سمت پس و پيش جواب خير بدهيد. و ميتواني به ياد بياوري كهاين باد سرد زمستاني چقدر براي پوست تو زيان آور است. اينطور نيست؟" (و به دنبال تكان سر به معناي "بله"؛) "ميتواني به خاطر بياوري چگونه ميتواني نفس خود را در هواي سرد به شكل مه ببيني, اينطور نيست؟ (بيمار سرش را تكان ميدهد.) و هر چه بيشتر با صورت و دستهاي برهنه در هواي سرد قدم بزني, آنها بيشتر كرخ ميشوند. اينطور نيست؟ و بنابراين ذهن تو به خاطر ميآورد كه احساس كرخي چگونه است. " اين نوع از تجارب غير قابل انكار پيدرپي, كه بيماران آنها را درك ميكنند يا بهطور غيركلامي به آنها پاسخ " بله, بله, بله, بله " ميدهند, پاسخ مثبت به تلقينات بعدي را آسانتر ميكند.
خلسه متعامل و تأييد پذيرش تلقينات
همه هيپنوتيزم درمانگرهاي تازهكار انتظار دارند كه بيمار در يك نقش ساكت و منفعل باقي بماند, و آنها مسئوليت كامل ارائة تلقينات و كنترل تجربه بيمار را به شخصه بر عهده بگيرند. و اين اشتباه است. ما اغلب دانشجوياني را مشاهده ميكنيم كه بدون درنظر گرفتن اينكه آيا بيمار واقعاً آنچه به او تلقين ميشود, تجربه كرده است يا نه, انواع مختلف تجارب دروني (مثل تجسم ؟، واپس روي) را به بيمار تلقين ميكنند.
شما ميتوانيد با حداقل سه روش بيمار را به عنوان يك شركت كننده فعال در هيپنوتيزم درماني شركت دهيد. اولين روش, پيش از هيپنوتيزم, درونداد و عقيده بيماران با علايق, سلائق, نظرات و نگرش كه به نظر ميرسد مؤثّر باشند به دست آوريد. هنگامي كه سبك كار هيپنوتيزمي شما با انتظارات بيمار همخوان باشد ميتوانيد احتمال موفقيت بيشتري را در كارتان پيشبيني كنيد. روش دوم, شايد شما چند سبك غيركلامي به شكل تكان دادن سر, علائم فكري- حركتي با انگشت, يا حتي پرواز را به عنوان نشانهاي براي كنترل پيشرفت بيمار, به دست آوريد. اين نوع تلقين را هدايت ضمني مينامند. براي مثال, بعد از ارائة تلقينات پس هيپنوتيزمي, ميتوانيد تلقين كنيد؛ " و اگر ضمير ناخودآگاهت مايل باشد كهاين عقيده را بپذيرد يا, " تمام اين عقايد را ", انگشت " بله " تو به من علامت ميدهد. " اگر در طي 20 ثانيه يا بيشتر جوابي درياف نكرديد, ميتوانيد اضافه كنيد, " يا, اگر ضمير ناخودآگاهت تمايلي براي پذيرفتن تمام اين نظرات ندارد, انگشت " نه " تو ميتواند به من علامت بدهد. "در اين شيوه ميتوانيد موجب پذيرش تلقينات شويد خواه مقاومتي در مقابل نها وجود داشته باشد و خواه نداشته باشد. من شخصاً, ترجيح ميدهم كه اگر مقاومتي هست فوراً بدانم در اين صورت ميتوانيد روي آن كار كنيم, و اين بهتر از اين است كه تازه يك هفته بعد متوجه آن شويم.
هيپنوتيزم كنندههاي تازهكار نيز اغلب با دادن تلقينات هيپنوتيزمي و سپس اميدوار بودن بهاينكه بهطور سحرآميزي روي بيمار اثر دارند و آنها را خواهد پذيرفت روي آنچه ما " وقتي من آرزوي ستاره درماني " ميناميم, كار ميكنند. روي آنچه ما " وقتي من آرزوي ستاره درماني " مي ناميم, كار ميكنند. و اين براي پيشرفت بيمار, پذيرش تلقينات شما, و موفقيت كار درماني دروني, مطلوبتر به نظر ميرسد. بنابراين, بعد از ارائة تلقينات هيپنوتيزمي يا پس هيپنوتيزمي, ميتوانيد از بيمار بپرسيد: " خوب بود " " برايت قابل قبول بود؟ " " فهميدي؟ " " آن را به وضوح درك كردي؟ " " تمايل به انجام آن داشتي؟ " اين شيوه كار دكتر ميلتون اريكسون بود. هرگاه بيماري تلقيني را بپذيرد, به يك تغيير و حركت درماني مقيد ميشود.
همانطور كه در دو پاراگراف بالا به عنوان نمونه ذكر شد, براي گرفتن يك تعهد غير ارادي تو ميتوان با ضمير " ناخود آگاه " مشورت كرد. اين يك عمل معمولي در كار درماني من است. يكبار كهاين كار به نتيجه رسيد, ديگر لازم نيست در ارائة تلقينات به بيمار كاملاً آسان يا غير مستقيم رفتار كرد. زيرا شما اثبات كردهايد كه مقاومتي وجود ندارد, و بنابراين, ميتوانيد, تلقينات را به طرز مثبت, مطمئن و مؤثّرتري منتقل كنيد.
تعهد گرفتن در هيپنوتيزم, چه آگاهانه و چه غيرآگاهانه, ابزار درماني نيرومندي براي افزايش تأثير تلقينات است. و به نظر ميرسد دليل آن اين باشد كه بيشتر مردم فشار دروني را تجربه ميكنند و نياز دارند كه استوار و باثبات به نظر برسند. تحقيقات مهم روانشناسي اجتماعي نشان ميدهد كه وقتي كسي اولين تعهد را ميدهد, متعاقباً تمايل بيشتري دارد تا نظرات مربوط به نظرات قبلي را بپذيرد. در حقيقت, به نظر ميرسد كه پذيرش هر نوع تعهدي احتمال پذيرش نظرات متعاقب را افزايش ميدهد. اين اساس استراتژي معروف فروش است كه به تكنيك " گام اول/ يا فتح باب " اشاره ميكند. فروشندگان با درنظر گرفتن اينكه يك تأثير خيلي كوچك ميتواند باعث شود كه روش كلي كار عوض شود, با يك پيشنهاد كوچك و جالب شروع ميكنند. وقتي كه مقاومت در هم شكسته شود حركتهاي آتي بسيار راحتتر خواهد بود. اين عمل همچنين اساس " دريافت يك مجموعه از پاسخ هاي مثبت " است كه قبلاً دربارهاش بحث كردهايم.
براي تعيين اينكه چه وقت فرايند دروني, تجربه يا تكميل شده است, پاسخ هاي غيركلامي مورد نياز است. بعضي از مثال ها اين فرايند را نشان ميدهند؛ " چه وقت به پيشرفت كرخي در دست راستت پي بردي, فقط سرت را حالا براي جواب بله به بالا و پايين تكان بده. " و چه وقت ضمير ناخودآگاهت زماني را در گذشته شناسايي كرد كه تو در آن زمان احساس آرامش و اطمينان كرده بودي, " انگشت " بله " تو به حركت در ميآيد تا به من علامت دهد. " " و هنگامي كه روي كوه راه ميروي, يك نهر يا جوي آب تو را به سمت پايين راهنمايي ميكند. و هر وقت كه خود را در حال راه رفتن در كنار نهر ديدي, فقط با تكان دادن آرام سر خود به بالا و پايين به من علامت بده. " مثالهاي ديگر را هنگامي كه مورد هدايت ضمني به عنوان نوعي از تلقين بحث ميكنيم, ارائه خواهيم داد.
بيائيد روشي را به عنوان الگو به كار ببريم كه در آن از علائم غيركلامي در كار تحقيقاتي و تخليه هيجانات استفاده ميشود. فرض كنيد يك بيمار زن داريم كه در زمان كودكي قرباني زناي با محارم شده است, و شما اين بيمار را به سن 4 سالگي برگرداندهايد, اين تجربه را تسكين داده و هيجانات او را تخليه كردهايد. شايد بعضي از درمانگرها تصور كنند كه مشكل احساسات بيمار تنها در اين مرحله حل شده است, و به سادگي چند تلقين پس هيپنوتيزمي به وي ميدهند. با وجود اين, از نظر من, پس از تخليه هيجانات و يافتن راهي متفاوت براي مشاهده و ارزيابي رفتار بيمار, روش دقيقتر و عاقلانهتر اين است كه با بيمار رفتار مقابل داشته و ميزان آمادگي بيمار را براي پذيرفتن تلقينات بسنجيم؛ " و حالا كه تو تمام آن احساسات قديمي را رها كردهاي, ضمير ناخودآگاهت ميخواهد كه تمام آن احساسات قديمي و كهنه را دور بريزد, بنابراين آنها ديگر روي تو اثري نخواهند داشت؟ " اگر علامت فكري - حركتي براي پاسخ " بله " دريافت شد, شما با اطمينان بيشتري ميتوانيد بگوييد: " حالا ميتواني بگذاري همه آن احساسات كهنه خشم, صدمه, ترس و گناه بروند. فقط اجازه بده همه آن احساسات كهنه بروند, هر وقت ضمير ناخودآگاهت اين احساس را به تو بدهد كه اجازه بدهي همه آنها بروند, انگشت " بله " تو به حركت درخواهد آمد. " ( به دنبال يك پاسخ مثبت؛ ) " بسيار خوب. و ضمير ناخودآگاهت ميتواند به اجازه دادن براي رفتن آن احساسات كهنه پايان دهد, بنابراين تو اكنون از تأثير آن تجربه آزاد و رها هستي. و ميخواهم بپرسم, آيا ضمير ناخودآگاه تو اكنون ميتواند احساس كند كه همه مردها مثل پدرت نيستند؟ " ( بعد از يك پاسخ مثبت؛خوبه. تو اكنون ميتواني بفهمي كه تمام مردها مثل پدرت نيستند. و تو درك ميكني كه همسرت هم مثل پدرت نيست؟ " ( دوباره پس از دريافت يك پاسخ مثبت؛ ) درسته. تو اكنون ميتواني درك كني كه همه مردها مثل پدرت نيستند. و اكنون مي فهمي كه مردها را مثل آدمهاي خاص ببيني. همه مردها مثل پدرت نيستند, و همسرت نيز مثل پدرت نيست. و تو اكنون آزاد هستي. آزادي تا با مردها به عنوان افرادي مجزا از ديگران ارتباط برقرار كني, و آزادي تا با همسرت مثل يك فرد ارتباط برقرار كني. و آن اتفاقاتي كه ما روي آنها كار كردهايم, ديگر روي نحوه كار كردن, عمل يا احساس تو تأثير نخواهند داشت. تو اكنون آزادي. "در آخر بارها ممكن است از بيمار خواسته شود كه در طي كار هيپنوتيزم متقابلاً بهطور شفاهي پاسخ دهد . معمولاً عقيده بر اين است كه صحبت كردن, حالت هيپنوتيزمي را سبك ميكند, و, بنابراين, علائم غيركلامي اغلب بهتر به نظر مي رسند. با وجود اين در بعضي مواقع نميتوان اطلاعات را حتي از طريق پاسخ هاي غيركلامي ( " بله " يا " خير " ) انتقال داد. اگر فقط گاهي كنشهاي متقابل كلامي در طي عمل هيپنوتيزم انجام ميشوند, تغيير چنداني در عمق خلسه به وجود نخواهد آمد. به علاوه, با تلقينات ميتوان ميزان " سبكي " خلسه را به حداقل رساند. براي مثال, ميتوانيد تلقين كنيد؛ " ميتواني در حالت هيپنوتيزمي صحبت كني, درست مثل اينكه در روياهاي شبانه حرف ميزني, بدون اينكه بيدار شوي. و در حالت هيپنوتيزمي عميقي باقي بماني, ميخواهيم كه با استفاده از كلام به من بگويي, هم اكنون در حال تجربه چه چيزي هستي؟ " يا, " و در اين لحظه, از تو ميخواهم با من حرف بزني, و همانطور كه حرف ميزني, لحن صدايت به سادگي تو را به حالت هيپنوتيزمي عميقتر و عميقتري مي برد. بنابراين همانطور كه حرف ميزني, با هر لحني, و با هر كلامي بيشتر و بيشتر در خلسه فرو ميروي. "گاهي اوقات خلسه متعامل در طي القاء و تعميق مفيد است. شما ميتوانيد از بيمار بخواهيد در زمان تصور آنچه مي بيند و يا مي شنود برايتان توصيف كند. اين عمل به شما كمك ميكند كه به جاي " عمليات كوركورانه ", درونداد خود را سازگار كنيد. به همين ترتيب, هنگام توليد پديدة هيپنوتيزمي مشخص, دست يافتن به تعامل مفيد ميباشد و آنگاه هر چه كه بيمار به شما ميگويد بپذيريد و به كار ببريد.