اصول فردگرایی وبهره گیری اریکسون
ميلتون اريكسون برلزوم فردي كردن روند هيپنوتيزم تأكيد داشت. اما بعضي از هيپنوتيزمگرهاي غيرمتخصص و حتي بعضي از باتجربههاي اين رشته مي پندارند كه پاسخ هيپنوتيزمي مشخصه عمل هيپنوتيزم است و بنابراين, فردگرايي غيرضروري است.
بنابراين, نوارهاي خود هيپنوتيزمي همگاني تهيه ميكنند و آنها را با تلقينات و القائات يكسان به همه ارائه ميدهند. با اين وجود, مدارك كافي براي اثبات اينكه هيپنوتيزم هنگامي كه فردي ميشود اثر بيشتر دارد وجود ندارد.و انگيزهها, شخصيت, علائق و سلائق منحصر به فرد بيمار به حساب نميآيد. به علاوه, نتايج تحقيقات حاصله از رواندرماني شاهدي است دال بر اينكه شكست در رواندرماني فردي نه تنها نتيجه ضعيفي به همراه دارد, بلكه با آسيب رواني همراه است. بنابراين, از تعدادي از بيمارانم خواستهام تا در خانه كاغذ و قلمي برداشته و فهرستي از تجارب, علائق و ارزشهاي خود بنويسند. اين فهرست, سرعت اطلاعاتي را در اختيار من مي گذارد تا از آنها در فردي كردن القائات, استعارهها و تلقينات استفاده كنم.
به عنوان مثالي از فردي كردن, ميتوانيم با يك سوال كوتاه (در طول هيپنوتيزم يا پس از آن ) مشخص كنيم كه كدام يك از دستگاههاي حسي بيمار بيشتر قادر به تجسم است (ديداري, شنيداري, حركتي, بويايي ). سپس ميتوانيم اين تجسمها را با تلقيناتمان هماهنگ كنيم. همچنين پس از يك تجربه هيپنوتيزمي براي كسب عكس العمل بيماران و اينكه چطور ميتوانيم اين تجربه را مؤثّرتر كنيم, توصيه ميكنم از آنها سوال كنيد.
افسانه برتري تلقينات غيرمستقيم. همانطور كه پزشكان مطالعه هيپنوتيزم را آغاز ميكنند, معمولاً در مورد اين سوال بسيار ميآنديشند كه, " ايا من بايد در روش خود مستقيم عمل كنم يا غير مستقيم؟ " در سال هاي اخير, اين سوال به يكي از بحث انگيزترين سوالات در هيپنوتيزم در آمد, به خصوص درميان شركت كنندهگان در كارگاهها و نويسندگاني كه تحقيق نكرده اند: بنابراين, به تفصيل ادله موجود را بررسي خواهيم كرد.
برخي از نويسندگان بخصوصي بعضي از آنها كه خود را به عنوان " طرفداران اريكسون "
مي دانند, مي پندارند كه تلقينات غير مستقيم و ساده هميشه بر تلقينات مستقيم برتري دارند.حتي بعضي از آنها آنقدر جسور بوده اند كه گفته اند: تلقينات مستقيم فقط آرامش موقت به ارمغان
ميآورند, حركت روابط انتقالي را به سمت قدرت تشديد ميكنند, و واپس زني تعارضي را كه به عارضه شناسي ميآنجامد افزايش ميدهند. ( لانكتون , 1983, صفحه 251 ). " و يك هيپنوتيزم گر طرفدار اريكسون سعي ميكند تا همه تلقينات و مداخلهها را بهطور ماهرانهاي به صورت غير مستقيم بيان كند " (لانكتون و لانكتون, 1983, صفحه 251). " او ( اريكسون ) اظهار ميكند كه تلقينات مستقيم فقط موقعي مفيد است كه بيمار خود ميداند چه ميخواهد, و با خواستههاي او هماهنگي دارد. و دسترسي به منابع قابل دسترس و سازمان يافته براي تغيير لازم را در اختيار دارد. و درمان جوهايي كه به دنبال درمان هستند به ندرت اين شرايط را دارند. آيا تلقينات غيرمستقيم و ساده هميشه برتر هستند؟
المان بهطور آزمايشي اين فرضيه را امتحان كرد و با تعجب دريافت كه پاسخ به تلقينات مستقيم در مقابل تلقينات غيرمستقيم يكسان تقسيم شده اند – بعضي از بيماران سنت به تلقينات كاملاً مستقيم بهتر پاسخ ميدهند, و بيماران ديگر به تلقينات ساده و غير مستقيم پاسخ گويي بيشتري دارند. مشابه همين موضوع, مك كونكي دريافت كه سوژهها در پاسخ هاي خود به تلقينات غيرمستقيم ناهمزاد هستند – نيميآز آنها به پاسخ گويي بهاين نوع از تلقينات راغب بودند و نيمي ديگر راغب نبودند. وي حدس زد " تلقينات غيرمستقيم از نظر باليني شايد به اندازه ايجاد انگيزهاي كه در آن همه تلقينات پذيرفته ميشوند, مهم نيستند. براي مثال با سازگار كردن عقيده بيمار با ساير اهداف و اميدهاي او. ". بررسي ها و گزارشهايي در دست است كه از تأثيرات برتر تلقينات غيرمستقيم خبر ميدهند, اما تعدادي از اين بررسي ها اشتباهات روش شناختي جدياي داشتند. براي مثال اين شرايط غيرمستقيم كه ماتيوس, بانت, بين و گالاگر, از آن استفاده ميكردند, 34% طولاني تر از شرايط مستقيمي بود كه عميقتر به حساب ميآمدند.
در مقايسه با بررسي هايي كه مدعي تأثير بيشتر تلقينات غيرمستقيم هستند, بسياري از مطالعات موفق به يافتن اختلافي در تأثيرگذاري اين دو نوع تلقين نشدهاند . براي مثال, نتايج عالي باربر با تلقينات غيرمستقيم در روند معالجات دنداني ، جراحي سرپايي , بيماران زايماني يا با درد در بيماران مبتلا به فلج پايين تنه , چندان كار آمد نبوده است. به علاوه, وان گورپ, مير و دانبر از روش او در دردهاي تجربي استفاده كردند و دريافتند كه تلقينات هيپنوتيزمي سنتي بسيار مؤثّرتر از تلقينات غيرمستقيم هستند. با وجود اين بررسيهاي ديگر نيز نشان داده است كه تلقينات مستقيم پاسخ پس هيپنوتيزمي بهتري ايجاد ميكنند .
ماتيوس و موشرمطالعاتشان را با پيش بيني يك پاسخ برتر به تلقينات غير مستقيم شروع كردند, و انتظار داشتند كه طبق فرضيه اريكسون و راسي مقاومت كاهش يابد. اما سوژهها نه تنها به القائات يا تلقينات غيرمستقيم بهطور متفاوت پاسخ ندادند, بلكه سوژههايي كه تلقينات غيرمستقيم دريافت كردند درواقع در برابر تلقينات مقاومتر هم شدند. 0لين و ديگران نيز كشف نكردند كه استفاده از تلقين غيرمستقيم مقاومت را به حداقل مي رساند. اسپين هون و ديگران با آزمايشات بعدي روي عقيده (اريكسوني ) مبني بر اينكه تلقينات غيرمستقيم با بيماراني كه مستقل هستند و مقاومت ميكنند بهتر جواب ميدهد رابط بين ميزان كنترل جهت پذيرش بيمار نسبت به تلقين مستقيم و غيرمستقيم را بررسي كردند. ميزان كنترل نتوانست پاسخ مناسبي به دريافتهاي مستقيم و غير مستقيم پيش بيني كند.
علاوه بر اين, لين و ديگران دريافتند كه حس غير ارادي بودن و درگيري ذهني در هنگام استفاده از تلقينات مستقيم بيشتر است. يافتههاي بعدي نتايج كنترل شده و دقيق كار لين, نيوفله و ماتي را منعكس كرد.
يك تحقيق كه نظرات باندلر و گريندر و لانكتن را به دقت بررسي كرده است نشان ميدهد استفاده از ارتباطات دوتايي و تلقينات پراكنده در يك القاء دوگانه گيج كننده, نتايجي عالي دربردارد اگر چيزي خلاف آن اصلاً وجود نداشته باشد. يك القاء دوتايي نه تنها از روش القاء سنتي مؤثّرتر نبود, بلكه وقتي به عنوان يك القاء اوليه روي يك سوژه تجربه شد, تأثير كمتري داشت و احتمالاً روي تجارب هيپنوتيزمي بعدي نيز اثر منفي خواهد داشت.با وجود اين, حتي اريكسون اين احتمال را پيش بيني كرده بود, به همين دليل در اولين برخورد با سوژههايي كه بهطور آگاهانه به آنها انگيزه داده شده بود و بهطور ناخودآگاه مقاومت ميكردند شيوههاي گيج كنندهاي را طراحي كرد.
بنابراين, بياييد به سوال اوليه مان بازگرديم, " آيا تلقينات غيرمستقيم بر تلقينات مستقيم برتري دارد؟ " مدارك موجود به وضوح يك پاسخ " نه " را ارائه ميدهد. به نظر ميرسد كه تلقينات غيرمستقيم باشند؛ در حقيقت, تلقينات مستقيم ممكن است امتيازاتي نيز داشته باشند. براساس چند بررسي بعضي افراد به هر نوع تلقيني پاسخ ميدهند, اما بيشتر افراد در وسط قرار دارند و به هر دو نوع تلقين به خوبي پاسخ ميدهند. خشم دهه گذشته دربارة اين عقيده كه " تلقينات غير مستقيم هميشه بهتر است " تقريباً شبيه نوشته جات وسيعي است كه اكنون در كپي كردن اين خلاقيت اصولي اما تاييد نشده P يا N با شكست روبه رو شده است، ما به عنوان متخصصين بهداشت رواني آمادهتر از آن هستيم كه تئوري هاي ثابت نشده را به عنوان يك حقيقت بپذيريم.
بنابراين, توصيه ميكنم كه, كه در سايه مدرك فعلي, راههاي درماني خود را بازگذاشته و انعطاف پذيري خود را در استفاده از تلقينات مستقيم و غيرمستقيم حفظ نمائيم. در سايه اين تحقيق, مجادله بر سر رجحان يك نوع تلقين بر ديگري " هياهو بر سر هيچ است "، به ما توصيه شده است كه زمان زيادي را صرف نگراني برسر اين موضوع نكنيم. اريكسون قطعاً در استفاده از تلقينات بسيار مستقيم و حتي قدرت طلبانه با بعضي از بيماران احساس آزادي ميكرد.
ما هيچ نشانهاي دال بر اعتبار استفاده از اين نوع تلقينات يا خلاف آن را در اختيار نداريم. در حقيقت, بعضي از نشانههاي پذيرفته شده براي استفاده از تلقينات غير مستقيم ( مثلاً با سوژههاي مقاوم و مستقلتر)كه از عقايد باليني شكل گرفته اند بيش از يك عقيده عاميانه نيست, چرا كه تاكنون هيچ پشتوانه تحقيقاتي نداشته اند هيپنوتيزم - مثل روان در ماني - هنوز بيشتر يك هنر است تا علم. بنابراين فكر ما بايد باز باشد و درباره هر آنچه واقعاً مي دانيم متواضع باشيم, تا اينكه خود را در تنورهاي آزمايش نشدهاي كه ممكن است حق انتخاب ما را در مداخله و يادگيري محدود كند بهطور پيشرس درگير كنيم.
آنچه اكنون ميخواهم توضيح بدهم فقط تجربه باليني خودم است كه ممكن است صحت آن تأييد شود يا نشود. من در كار باليني خود در ارائه تلقينات هيپنوتيزمي در شرايط زير تمايل دارم كه مستقيم, بيپرده, و قويتر عمل كنم: 1 ) وقتي كه يك رابطه و حس تفاهم درماني با بيمار برقرار شود؛ 2 ) وقتي بيمار با انگيزه و بدون مقاومت به نظر ميرسد؛ 3 ) هنگامي كه به نظر برسد بيمار توانايي پذيرفتن دستورات و اوامر را دارد, يا وابستهتر است و به پديرفتن اوامر عادت دارد؛ 4 ) هنگامي كه به نظر برسد بيمار از نظر هيپنوتيزمي داراي استعداد زيادي است و درحالت هيپنوتيزمي عميق قراردارد؛ 5 ) وقتي كه من با استعدادها و تواناييهاي بيمار آشنا هستم و بنابراين از پديدة هيپنوتيزمي كه او ميتواند بروز دهد آگاه هستم؛ و 6 ) با سوالاتي كه از بيمار مي پرسم, درمي يابم كه او به روش مستقيم پاسخ مثبتتري ميدهد. (به عبارت ديگر, " يك نمونه عملي " از اينكه چگونه بيمار به سبكهاي مختلف تلقين پاسخ ميدهد احتمالاً از استنباط از ويژگي هاي شخصيتي بي اساس معتبرتر است ).
بهره گيري از الگوهاي زباني بيمار. روش ديگر براي هماهنگ كردن هيپنوتيزم با بيماران يكي كردن نوشتار (نحو) فردي و سبكهاي گفتاري وي با تلقيناتي است كه ارائه ميدهيم. به عبارت و كلماتي كه بيمار استفاده ميكند گوش كنيد. براي مثال, در طول ارزيابي بيماري كه مشكلات ارتباطي داشت, بيمار خود را " بسيار عاقل " توصيف ميكرد و ميگفت كه, " من داراي عقل و درايت زيادي هستم, " وي همچنين از عبارت كه " سرنوشت مرا در دستهاي خودم بگذار " استفاده ميكرد.
عبارات و مفاهيمي كهاين بيمار استفاده ميكرد با تلقينات زير يكي شد؛ اكنون تو فرد زرنگ, كه ميتواند معقولانه شرايط را بسنجد. و ميتواني پي ببري كه منابع روحي بيشتري وراي هوش آگاهانهات هست. ضمير ناخود آگاهت بسيار زيرك است, و در وجود تو عقل و درايت شهودي زيادي وجود دارد. ضمير ناخودآگاهت مي فهمد كه چه كاري لازم است انجام دهد. و ضمير ناخودآگاهت از اين استعدادها استفاده ميكند, و دربارة روابطت احساسات خودجوشي به تو ارائه ميدهد. همانطور كه تو با ديگران ارتباط دوسويه داري و همانطور كه ارتباط دوسويه ديگران را مشاهده ميكني, نظرات و بازشناسي در مورد اينكه آنچه انجام ميدهي خود به خود باعث شكست آن رابطه ميشود, بهطور خودجوش به ذهنت خطور ميكند. و ميتواني اطمينان داشته باشي كه ضمير ناخودآگاهت داراي درايتي است كه ميتواند تشخيص دهد كه تو چگونه از مردم رانده شدهاي, بدون اينكه آگاهانه متوجه آن شوي. ضمير ناخودآگاهت به تو اجازه نميدهد كه الاف باشي, و آيندهات را به دست شانس بسپاري. بلكه تصورات و فكرهايي دربارة روابطت به ذهنت ميآورد, بنابراين ميتواني تصميمات و تغييرات هوشمندانهاي بگيري و به جاي اينكه روابطت را به دست شانس بسپاري, درخواهي يافت كه سرنوشتت را در دستان خودت قرار ميدهي, و پي مي بري كه تغييرات لازم انجام ميشوند. "
هنگامي كه قادر باشيم زبان خود بيمار را با تلقينات هماهنگ سازيم, بيمار احساس هماهنگي و سازگاري بيشتري با آن نظرات پيدا ميكند. ما دقيقاً با زبان بيمار صحبت ميكنيم و بنابراين تلقينات با الگوي فكري بيمار منطبقتر ميشوند و احساس عميقتر و پايدارتري ايجاد ميكنند.
بهرهگيري وجه ديگر فردي كردن اصل بهرهگيري اريكسون است. اريكسون از اين اصطلاح براي انتقال اهميت پذيرش كامل هر آنچه براي بيمار اتفاق ميآفتد استفاده ميكرد, و سپس درصدد استفاده, جايگزيني, و دگرگون كردن آن بود. در هيپنوتيزم, همدلي و احترام يكسان در ايجاد تفاهم در روان درماني ضروري است.
بدين ترتيب, اگر بيماري از روي خستگي خميازه مي كشد, ميتوان به او گفت, " تا به حال توجه كردهاي, بعد از يك خميازه چقدر بدنت آرامتر ميشود؟ " اگر عضله يك پاي بيمار در طي القاء دچار رفلكسهاي آرام عضلاني شد, درمانگر ميتواند بگويد, " متوجه هستي كه ماهيچههاي كوچك پايت ميپرند و اين نشانه خوبي است از اينكه تنش در حال خارج شدن از بدنت است تا وقتي كه عضلاتت آرام شوند. " اين مشاهده و توجه دقيق روي بيمار, همدلي ايجاد ميكند. اما تلقينات ممكن است رفتار غيركلامي نيز ايجاد كند, با ايجاد اين ويژگي كه مدركي است بر پاسخ گويي هيپنوتيزمي. بنابراين رفتار بيمار, حتي اگر عدهاي آن را مشكل آفرين تعبير كنند, پذيرفته است و تلقينات به آن ارتباط پيدا ميكند.
يك بيمار جديد شكايت ميكرد كه, در هيپنوتيزم با درمانگر قبلي, به دليل اينكه افكارش پريشان بود, فقط ميتوانست وارد حالت هيپنوتيزمي سبكي شود. بنابراين,تلقينات زير در طي القاء به وي داده شد؛ " و همانطور كه ادامه ميدهيم, بدون شك ذهنت شروع به فكر كردن دربارة چيزهاي ديگرميكند بيمار رفتار " مقاوم " خود را مي پذيرد . و تفكرات مختلف از ذهنت مي گذرند. و اين كاملاً پذيرفتني است, زيرا در مدت زمان كوتاهي, ضمير خودآگاهت مجبور نيست كار مهميآنجام دهد. فقط اجازه بده ضمير ناخودآگاهت در هر راهي كه ميخواهد پرسه بزند, زيرا تنها چيزي كه اهميت دارد, فعاليت ضمير ناخودآگاهت است. " بيمار وارد يك خلسه عميق شد و براي تقريباً تمام جلسه هيپنوتيزم فراموشي خودبهخودي را تجربه كرد.
در فردي كردن هيپنوتيزم, همچنين ميتوانيد سبكها و نيازهاي بيمار را به حساب آورده و از آنها بهره ببريد. براي مثال, در يك بيمار بسيار بلند پرواز, بايد يك القاء پرواز دو نفره را انتخاب كند, در حالي كه نگرش كنجكاوانهاي در مورد اينكه كدام دست اول به صورت خواهد رسيد را در نظر داشته باشد. شما اكنون تشويق شديد تا اين نوشته جات را كه دربارة بهرهگيري است بهطور كامل مطالعه كنيد .
قانون خست
درآخر, ميخواهم شما را قوياُ به استفاده از بي مايهترين روش و سبك تلقين براي درمان ترغيب كنم. امروزه, بيشتر هيپنوتيزم كنندهها سعي ميكنند هيپنوتيزم را پيچيدهتر و مشكلتر از آنچه لازم است نمايند. و اين عمل اغلب از درك غلط از كار اريكسون ريشه ميگيرد . استعارههاي اختصاصي, چندگانه نهادينه شده و تكنيكهاي غلط و گيجكننده براي بيشتر بيماران غيرضروري است, و اغلب به عنوان ژست گرفتن تعبير ميشود, و معمولاً نيازهاي درمانگر را خيلي بيشتر از نيازهاي بيماران برآورده ميكنند.